Saeed.System™

:::..همه چیز از همه جا..:::

Saeed.System™

:::..همه چیز از همه جا..:::

بهار آمد و رفت 

 

پاییز آمد 

 

اما افسوس,بهار دل دل من نیامد... 

 

ای تمنای دلم تو کجا مانده ای...!؟ 

 

بالهایت را بگشای و پرهای قشنگت را تکانی بده 

 

تا زمستان نرسیده بسوی ما بیا... 

 

بیا تا در آغوشت پناه آورم. 

 

بیا و خستگی را از تن رنجورم دور کن, 

 

تنهایی ام را با حضورت شرمنده ی نفسهایت کن و 

 

ما را رهایی ده...!؟ 

 

بی وجود تو خواب به چشمانم نخواهد آمد. 

 

از دوری تو ای نازنین, 

 

چشمهایم را هم نمیخواهم, 

 

تنها و بی یار و یاور چگونه می توانم زندگی کنم...

تا وقتی بودی یار من 

چشام مثل ستاره بود 

 

تو برکه ی سبز چشات 

یه عالمه ترانه بود 

 

دلو تو باغ چشم تو 

شکوفه گیلاسو دید 

 

واسه همیشه داشتنت 

دستم شکوفه ها رو چید 

 

نشوندمت مثل بلور 

رو طاقچه قلب کبود 

 

تا که نری اون دور دور 

نگات میکردم زود به زود 

 

تا وقتی بودی یار من 

چشام مثل ستاره بود 

 

تو برکه سرخ چشام 

یه عالمه بهانه بود

مرا بر زورق تنهایی نشاند 

 

روی امواج اشکهایم به بهشت موعودش سوق داد 

 

تا همیشه از یادش مبرم. 

 

ای بی نهایت لطفها 

 

مرا از عشق خود لبریز ساز 

 

و از لفزشها مبرا 

 

بر این ذره خاکی هرگز لطف و کرمت را دریغ مدار 

 

و گناهانم را بر بی گناهیم ببخش 

 

آه که چون گم گشته ای در خویش,همیشه از آستان بلند نگاهت 

 

مایوس نگشته 

 

و عشق عارفانه ات را در دل آرزو دارم. 

 

می دانم که نگاهت بر گوچترین آفریننده ات است. 

 

پس همیشه مرا دریاب و به عشق بیکرانت برسان.