دعای دختر مجرد:
اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا وارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا
دعای پسر مجرد:
اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمت
همهی ما میدانیم و بر این موضوع واقفیم که «دختر وپسر ندارد، مهم این است که بچّه آدم باشد!» پس ما هم با بی طرفی کامل به مقایسهی انواع و اقسام این موجود مهم میپردازیم:
۱)پیش از دبستان:
دختر و پسر: در این مقطع دختر و پسر فرقی ندارند و بچّه باید سالم باشد. درچنین مقطعی، نوزاد و پس از آن کودک، با اساسیترین و حیاتیترین پرسشهای زندگیاش آشنا میشود؛ پرسشهایی مانند «بگو مامان» ، «آهان! گفتی بابا درسته عزیزم؟!»، «تو واسه چی اوّل گفتی بابا گل من؟!!“ و کم کم پرسشهایی مثل «بگو ببینم، مامانو چند تا دوست داری؟»، «بابا رو چی؟ عمّه رو؟! خاله، عمو… دایی… و… ؟!»، «بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟» (حالا بگذریم که این بچّه تمام سعیاش را بکار بگیرد، حداکثر شش سال و نیم تمام دارد و چه میداند اصلا ً بزرگ شدی یعنی تقریبا چقدر شدی؟!)
علایق: … (عذر میخواهم مزاحم میشوم ولی اگر شما یادتان هست در ششماهگی به چه چیزی علاقه داشتید ما را هم خبر کنید!)
مشاغل مورد علاقه: ؟!
۲)دبستان:
دختر و پسر: در این حالت هم دختر و پسر فرقی ندارد و مهم این است که بچّه… ببخشید کودک با مدرسه ارتباط برقرار کند. در این مقطع کودک با پرسشهایی نظیر «مدرسه رو دوست داری؟ چند تا؟»، «خانم معلّم رو چی؟» ، «چند تا بیست گرفتی؟»، «چرا بیست گرفتی؟»، «چرا چند تا بیست گرفتی؟!!» و… مواجه است.
علایق: مامان و بابا، خانم معلّم، مدرسه، درس، ریاضی( ؟! ).
مشاغل مورد علاقه: خلبانی، پزشکی (یک همچین چیزهایی).
۳)دبیرستان:
دختر: در چنین مقطعی، دخترها تبدیل میشوند به یک جور «من دیگه بزرگ شدهام مکرّر. ترکیبی از عکس، پوستر، کامپیوتر، دکّهی روزنامهفروشی، و «یه کمی هم درس بخون». پرسشهای مهمی که با آن مواجه میشوند عبارتست از: «تو چرا اُفت تحصیلی پیدا کردی؟!»، «تو چرا تازگیها این قدر جلوی آیینهای؟!»، «گوشی تلفن کو؟!!»
علایق: آشنایی با انواع و اقسام دوستان، دلتنگی برای انواع و اقسام دوستان(!)، انواع چت روم، CD، گوشی تلفن، موسیقی و…
مشاغل مورد علاقه: بازیگری، نوازندگی و حالا شاید پزشکی!
پسر: ترکیبی از «تو دیگه مرد شدی»، «پسرم بزرگ شده»، «آخه پسر تو کی میخوای بزرگ بشی؟»، «پسرم، میخوای در آیندهی نزدیک بزرگ بشی یا آیندهی دور؟!» افه، رو کم کنی، فوتبال، فوتبال، فوتبال، تریپ رفیقبازی و معرفت و اینا.
علایق: رفیق، فوتبال، منچستر، یوونتوس، بایرن (البته از سایر تیمهای از قلم افتاده معذرت!)، ایضا ً موارد بالا.
مشاغل مورد علاقه: بازیگری، خوانندگی، شغل نان و آبدار… همان شغل نان و آبدار.
۴)پیشدانشگاهی:
دختر و پسر فرقی ندارند، اغلب در این مقطع هر دو گروه شکل اضطراب میشوند. یک چیزی در مایههای «گنجشکِ نگران ِ آینده و در عین حال عصبی!» همچنین در دو حالت عزیزان حال خود را درک نمیکنند: یکی زمانی که درسها زیاد است، وقت هم که کم است، پس دوستان حال عصب دارند؛ دیگر زمانی که درگیرند، چون درسها را مطالعه نمودهاند ولی میترسند فراموششان شود! ترکیبی از کتاب، جزوه، تست، کنکور، زندگی، درس، درس = همهی بقیهی زندگی و مانند اینها.
علایق: یادگیری روشهای تست زدن در سه سوت دو سوت و نیم و کمتر، دانشگاه و اینا…
مشاغل مورد علاقه:
دختر: پزشکی، مهندسی، «هر چی قبول بشم»، «وای خدا نکنه قبول نشم!»
پسر: مبارزه با سربازی!، مهندسی، پزشکی و…
۵)دانشگاه:
دختر و پسر: ترکیبی از جزوه، «عطر گلهای بهاری»، «عشقمون کاشکی همین جوری بمونه!» و… پرسشهای متداول: «عشق یعنی چه؟!!»، «کلاس تشکیل نمیشه؟»، «عشق یا ثروت، مسئله کدام است؟»، « (با نازخوانده شود لطفا) فعلا میخوام درسمو ادامه بدم (آره دیگه؟!)»
علایق:
دختر: بوفهی دانشکده، ردیف جلوی کلاس، دو در نمودن کلاس و…
پسر: علایق : ایضا ً بوفه ، ردیف آخر کلاس ، ایضا ً دو دَر نمودن کلاس…
مشاغل مورد علاقه:
دختر: شغل پر درآمد، شغل HIGH CLASS و…
پسر: شغل مناسب و پر درآمد… شغل مناسب… شغل
کمک به مصدوم در هنگام خفگی
مواد لازم :
- یک فروند مصدوم رو به موت
- لازانیا با پنیر اضافه به مقدار لازم
- یک عدد گردو با پوست
- یک جفت پا (ترجیحاْ شماره ۴۳)
- یک دستگاه پمپ باد
- یک تخته پارچه سفید در ابعاد مصدوم
- یک فقره تلفن
دستور عمل :
ابتدا مصدوم مورد نظر را برای شام به منزل خود دعوت میکنیم که در این قسمت میتونیم از مادر شوهر ، خواهر زن ، یا یک دوست طلبکار و….. استفاده کنیم ( لازم به ذکر این نکته در اینجا می باشد که برخورد ما با مصدوم باید کاملاْ طبیعی و به دور از هر گونه دستپاچگی باشد تا بویی از ماجرا برده نشود !) در مرحله بعدی باید برای شام مقداری لازانیا با پنیر اضافی آماده کنیم که در این مرحله باید گردو را در زیر پنیر اضافی کاملاْ مخفی کنیم بطوریکه مصدوم متوجه آن نشود و محل آن را به دقت به خاطر بسپاریم و آن را به همراه لازانیا به خورد مصدوم می دهیم …..در این قسمت دست و پا زدن مصدوم شروع می شود و او را چند دقیقه به همین حالت نگه می داریم تا هوای آن کاملاْ خارج شود و سپس بنا بر سلیقه امداد رسان می شود به چند طریق عمل کرد ….. ما در این وضعیت میتونیم از یک جفت پا استفاده کنیم که از ارتفاع یک متری به همراه صاحب پا بر روی شکم مصدوم پریده می شود بطوریکه که چشمانش کاملاْ از حدقه در بیاید که من این راه را توصیه نمی کنم چون حتی اگر باعث بیرون آمدن گردو از حلق مصدوم شود ولی دارای عوارض دیگری من جمله چپ شدن چشم مصدوم ? بوجود آمدن زحم معده مزمن کلیوی و باقالی و انتقال ویروس اچ آی وی و همینطور رشد یرقان در زیر غدد تحت لنفاوی می شود …..در صورت مفید نبودن این قسمت امداد رسان می تواند مرحله دیگری از کمکهای اولیه یعنی استفاده از پمپ باد را آغاز کند که در این مرحله پس از وصل کردن قسمت ابتدایی دستگاه به قسمت انتهایی مصدوم آن را روی درجه آخر روشن می کنیم بطوریکه باد شدیدی در آن قسمت بوزد که در پاره ای از نقاط همراه با بارش تگرگ و مه خواهد بود …..و منتظر میمونیم تا باد حاصله از انتهای مصدوم باعث در آمدن گردو از گلوی او بشود که باز هم احتمال این امر به دلیل مبارزه منفی معده بیمار و وزش باد دیگری بر خلاف باد اولیه بسیار پایین است……پس از طی این مراحل کار دیگری از دست ما بر نمی آید و میتوانیم از یک قطعه پارچه سفید که قبلاْ آن را تهیه کرده ایم استفاده کنیم و بوسیله آن روی مصدوم را بپوشانیم تا وضعیت نافرم مرحوم باعث کور شدن اشتهای ما نشود و پس از میل نمودن شام میتوانیم با مرکز فوریتهای پزشکی تماس حاصل نموده و درخواست یک فروند آمبولانس نعش کش بکنیم…….تذکر مهم اینکه از قبول کردن شام دوستان و آشنایانی که احتمالاْ میخوان سر به تنتون نباشه اکیداْ خودداری نمایید …….