Saeed.System™

:::..همه چیز از همه جا..:::

Saeed.System™

:::..همه چیز از همه جا..:::

.::خارج کردن گلوله::.

 

 

داستان این زن هم در نوع خود شنیدنی است. در سال ۱۷۸۲، این زن برای اینکه بتواند وارد ارتش شود، خودش را به عنوان مرد جا زد و با نام «رابرت شاتلفت» در هنگ چهارم ارتش نام‌نویسی کرد. از آنجا که که او قوی‌بنیه و بلندقد بود و ظاهر چندان زنانه‌ای نداشت، کسی شک نمی‌کرد که او در واقع یک مرد است.
همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه او در جریان یک درگیری نزدیک نیویورک، مجروح شد. برای خارج کردن گلوله، ‌او به بیمارستانی برده شد. اما او از بیم اینکه حین عمل جنسیتش مشخص شود، خودش گلوله را از محل اصابتش که در رانش بود، خارج کرد و بعد زخم را با یک سوزن خیاطی دوخت. وقتی که زخم‌های او بهبود پیدا کرد، او دوباره به ارتش برگشت.
تا سال ۱۷۸۳ که سامپسون یک جراحت دیگر برداشت، کسی متوجه جنسیت واقعی نشد. وقتی ارتشی‌ها متوجه شدند که او یک زن است، مرخصش کردند، ولی از آنجا که در جریان خدمت نظامی زخمی شده بود، مقرری‌ای برایش در نظر گرفتند. در سال ۱۸۳۸، کنگره موافقت کرد که به ورثه او هم مستمری پرداخت شود.

.::برداشتن آپاندیس::.

 

 

سال ۱۹۶۴، دکتر لئونید روگوزوف، در ۲۷ سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود. در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است. شرایط او داشت بدتر می‌شد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمی‌توانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند.
او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیله‌ای که دو سوی برش جراحی را می‌گیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه‌ را برای او نگه داشته بود، دانشمندی هم وسایل عمل را به او می‌داد. 

دکتر روگوزوف در حالت خم‌شده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت، توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد و به سر کارش در ایستگاه برگشت.

.::قطع دست راست::.

 

 

سال ۱۹۹۸، دوگلاس گودال ماهی‌گیر ۳۵ ساله‌ای که خرچنگ صید می‌کرد، به دریا رفته بود تا خرچنگ‌هایی را که به دام افتاده بودند، در قایقش بار بزند. اما موج بزرگی ناگهان تعادل قایق او را به هم زد و باعث شد، دستش در بالابر کوچکی که در قایق داشت و برای بالا آوردن تله‌ها از آن استفاده می‌کرد، ‌گیر بیفتد.
او تنها بود و تنها راه نجاتش این بود که خودش دستش را قطع کند، برای همین او با چاقویی دستش را قطع کرد. هوا و امواج سرد دریا، باعث می‌شد که شدت خونریزی او کم شود.
سرانجام او موفق شد به ساحل برگردد. او پس از بهبودی از کارش دست برنداشت و قایقش را هم تعمیر کرد.